اولين قهقه گل پسري
آخ جونميييييييييييييييييييي
بالخره پسرك جديه ما هم در ۴ و نيم ماهه گي به خنده افتاد
رادينم چند شب پيش يعني شب ۱۵ ديماه ۸۹ وقتي از خونه بابابزرگ اينا ( باباي بابا )بر گشتيم و گذاشتمت زمين كه لباسات رو عوض كنم واسه اولين بار با صداي بلند واسه مامان و بابا كلي خنديد و ما هم از خوشحالي باهات خنديدم و بابا كلي ازت فيلم گرفت مامانم .
ديگه تقريبا داري راه ميافتي و روزي يه بار واسمون ميخندي . ديشب خونه مامان نسرين بوديم ( مامان خودم ) دائي اينا هم بودن گرچه راستين خان خواب اومد وخواب رفت ولي تو با پارسا كلي سرت گرم بود و آخرشم حسابي خنديدي و پشت سرش گريه كردي و زودم خوابيدي .
عزيزم ايشالا كه هميشه خوب و خوش باشي و خنده رو لباي قشنگت باشه گلكم .
راستي پسري امروز اولين برف زندگيت رو ديدي ماماني
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی